یلدا بازی- کریسمس مبارک

آقا این یلدا بازی هم برای خودش داستانی شده! رفوزه هم از طرف رضا خرم آبادی دعوت شده...!


1- با بچه خرخونا (اونایی که مدام تو کتاب هستند، و جز کتاب چیزی نمی بینند!) زیاد حال نمی کنم. (عشق است همه رفوزه ها!) عاشق بچه های دو سه ساله ام، خیلی بانمکن.


2- از بچگی عاشق باز و بسته کردن و انگولک رادیو و تلویزیون و تلفن و .... تا این آخریا که زدیم تو کار کامیپوتر.


3-وقتی کسی میئولیتی به من می سپاره تا بدرستی تمومش نکنم آروم نمی گیرم! . از جاهای پر ترافیک و پر سرو صدا خوشم نمیاد، دریا رو می بینم یه حال و هوای دیگه ای پیدا می کنم! از تنهایی خوشم میاد.


4- عاشق پرنده ها هستم (مخصوصاً مرغ عشق و قناری ) تیم محبوب ، پرسپولیس. فیلم مورد علاقه ارباب حلقه ها، هر وقت می ببینم برام جذابه.


5- برای بزرگترها خیلی احترام قائلم، همیشه از نانوایی رفتن (با اون صف شلوغش) بیزار بودم! همیشه از بحث هایی که آخرش معلومه فراری ام!


البته گفتنی ها زیاده ولی چون قانون بازی میگه 5 مورد، حرفی ندارم.


این هم دعوتی ها من:


نرمن درب در - وهاب - سیگنال - گروه ام اس آنلاین - یادداشت های عسل و نیما


Happy new year 2007


کریسمس هم مبارک همه ی ارامنه و مسیحیان ایران و همه جای این کره خاکی.


نظرات 14 + ارسال نظر
someone سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:16 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

تو چه آدم جالبی هستی ...
موفق و سربلند باشی

nima سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:34 ب.ظ http://www.nimasal.com

سلام رفوزه جان،
ممنون که به بازی شب یلدا دعوتمون کردی.
عسل جون تازه پست نوشته، اینه که با اجازتون همینجا می نویسم.هر چند به یلدا ۳۶۰ روز مونده! (;
۱- اولین سیگار رو در ۶ سالگی کشیدم.
۲- اولین روز مدرسه ، معلم خدا بیامرزمون یه چاقو تو جیبش آورده بود و می گفت :که هر کی درس نخونه گوشش رو می برم.
۳- اولین بار که ماشین زیرم گرفت ، ۸ سالم بود که از ترس بابام به کسی نگفتم.
۴-اولین بار که عاشق شدم ، ۱۰ سالم بود.هر چند آخرین بار هم نبود.
۵- اولین بار که از نزدیک، صحنه اعدام دیدم ۱۱ سالم بود
۶-اولین بار که سفر خارج از کشور رفتم ۱۳ سالم بود.) پس ۱۳ اونجوری هم که میگن نحس نحس نیست.)
۷- اولین بار که تو یه اتنخابات رای اوردم ۱۴ سالم بود.
۸-اولین بار که تنهایی مسافرت رفتم، ۱۷ سالم بود.
۹-اولین بار تو ۱۸ سالگی تو یه بیمارستان کار کردم.
۱۰- اولین بار که عسل رو دیدم، خوابش رو هم نمی دیدم که یه روز باهاش زندگی کنم.
بسه یا بازم بگم؟
بازم ممنون به خاطر دعوتت
ارادتمند شما
نیما

نازنین چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:59 ق.ظ http://nazaninnima.persianblog.com

چه پست جالب و سرگرم کننده ای . این بازی یلدا رو دقیقا متوجه نشدم اه تونستی حتما واسم توضیح بده ..... موفق باشی . کریسمس شما هم مبارک . //// دور از این مرداب زندگی ، آب و آفتاب و آسمانی است ... آبی آرام و تنهایی است ...
راه دور است ؟ می دانم . چشم در راهت می مانم .
می آیی ؟ می دانم .... آبی آرام بلند منتظر حضورت است .....

دودوست چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ب.ظ http://www.dotai.blogfa.com

سلام...وبلاگ جالبی داری....خوشحال میشم به وبلاگ ما یه سر بزنی.................

علی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:02 ب.ظ http://www.dlisland.com

سلام . دوست عزیز من با وبلاگت خیلی حال کردم . لینکتان را با این نام در سایتمان قرار دادم . ++ Rofouzeh ++

اگر زحمتی نیست لینک ما رو با نام
جزیره دانلود
در وبلاگ پر محتوای خودت قرار بده با تشکر . یه خبر هم بهم بده که لینک دادی . مرسی . موفق باشی

هدایی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام
مرسی سر زدی ولی چه وبلاگ باحالی داری :) خیلی ناااااازه
موفق باشی

شبگرد چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ب.ظ http://royalarim.mihanblog.com

حالا که شدی روفوزه دلم برات می سوزه

مرجان پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:49 ق.ظ http://yadete.persianblog.com

سلام .. شما همونی نیسی که یه زمانی یه قالبای خوشگلی می ساخت ؟!

دختر خوب پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:54 ب.ظ http://www.harfaye-gole-ziba.blogfa.com

سلام عزیز
ببخشید که دیر اومدم
کریستمس هم مبارک :)
زمان های خوبی رو داشته باشی

هدایی جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام یه سر بیایین اینجا :)

وهاب جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:44 ق.ظ http://galery.tk

سلام.خوبی
تو وبم بنویسم یا اینجا
۱-اولین باری که از دست ازرائیل در رفتم 5 سالم بودم که از دو طبقه افتادم پایین و سرم شکست ( دفعه آخر نبود سر شکستن ) ( بیش از این حرفا از دست ازرائیل در رفتم )
۲-علاقه شدید به وسائل الکترونیک دارم تا ۶ یا 7 یا 8 سال پیش تا یه کامپیوتر گرفتم .( خفن اهل لحیم کاری بودم یا ور رفتن با خازنها )
۳- از بچه گی فکرای عجیب غریبی داشتم و همه قبل از عملی شدن نقشم می فروختنم ( دفعه اولی که آشوب کردم و کسی متوجه نشد یعنی کسی نفروختم ) سال سوم دبیرستان که کلاس رو دو هفته به عید تعطیل کردم به همراه بچه ها که کسی نفهمید کار من بود ( تو این ماجرا کسی منو نفروخت چون دو سال بعد بچه ها فهمیدن کار کی بوده این کار )
۴- همیشه خدا هر وقت قرار میشه در مورد موضوعی ۱۵ دقیقه حرف بزنم . جلسه به بحث کشیده میشه تا حداقل ۷۳ دقیقه ( کمترین رکورده
5- هیچ وقت نمیشه حدس زد تو فکر من چی میگذره ... افکار ثابتی ندارم که بشه روش حساب کرد . در آن واحد ۱۰۰ جور فکر میکنم
همینه که هیچ وقت به هیچ دردی نمیخورم
شاد باشی

نرمن جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 ب.ظ http://norman.coo.ir

سلام...ای وای چقدر دیر شد!شرمنده...یلدا بازی که تموم نشده؟!عرضم به حضورت :
1-دوبار کلاس اول ابتدایی را خوندم!
2-دخترم ولی خیلی از اخلاقام پسرونه است!
3-این یکی پیش خودمون بمونه کلا خانوما را بیشتر از آقایون دوست دارم!
4-نقطه ضعفم قلقلکه!
5-تو دنیا عاشق سه چیزم (غیر جاندارو میگما!) : کامپولوتر/موزیک/کلاس زیان
6-دیگه؟!....5 تا میشد دیگه اصلا بقیه کاملا خصوصیه !
خوش گذشت بازی خوبی بود...ممنون از اینوایتیشنت!

خزان نوشت شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:34 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

اعترافاتت کمی پاستوریزه بود! D:

سرخ دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:02 ق.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

سلام به رفوزه ی عزیز دل خودم.
آقا زاد باشی همیشه.
می بینمت هنوز از قدیمیا تو می نویسی خوشحال می شم .
کم سر زدنای ما از دوری و این حرفاست . لعنت به این ترافیک
(دو نقطه دی)
فعلا بای . بازم می بینمت ان شا الله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد