سلام بر تو ای ابا عبدالله
سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا
سلام بر تو و بر جان هائی که بر آستانت فرود آمدند
از جانب من بر همهء شما سلام ابدی باد تا من زنده ام و تا شب و روز برپاست
ای ابا عبدالله ! به راستی که بزرگ فاجعه ای به شما روی داده و مصیبت سترگی بر شما و بر ما و بر همهءمسلمانان وارد آمده و در آسمانها نیز سوگ شما سترگ و بر اهل آسمانها نیز بزرگ به شمار رفته
.........
ادوارد بروان (مسشترق انگلیسی)::
(( آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخنی به گوش می رسد .مالامال حزن و اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان هم نمی توانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی در بر داشت انکار کنند.))
نیکلسون ::
(( بنی امیه طغیانگر بودند و قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند .مسلمین را خوار نمودند و صاحبان اصلی حکومت را کشتند .بنابراین تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین(ع) به گردن بنی امیه است.
نیکلسون در جائی دیگر از نوشته هایش حادثه کربلا را موجب اتحاد می داند و تاثیر آن را در ایران ذکر می کند :حادثه کربلا مایهء پشیمانی و تاسف امویان شد .زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین (ع) هم صدا شدند و صدای انها در همه جا مخصوصا" نزد ایرانیان که می خواستند از نفوذ عرب آزاد شوند ،انعکاس یافت.))
توماس ماساریک::
(( مصائب مسیح نسبت به مصائب حسین (ع) مانند پر کاهی است در برابر کوهی بزرگ.))
به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم
غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چو گل
ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم
هزار مرتبه آتش شدم ، نشد که غروبی
ز خیمه های به آتش کشیده ی تو بگویم
خوشا همواره نمازی که حمد ، مدح تو باشد
به جای سوره صفات حمیده ی تو بگویم
به بام بر شده ام با عقیق _ آینه _ سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم
به بام بر شده ام تشنه – با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
سلام رفوزه جان
این ایام را به شما تسلیت عرض میکنم
باشعری به نام شام عاشورا پیشاپیش آپ هستم ،
تو عزاداری ما جای شما خالی ست...
راستی من لینک شما رو قرار دادم
ممنون میشم شما هم به کلبه ی کوچیک من پل بزنین
من آن برگم که می افتم به پایت
به سجده بر نیارم خاک پایت
تو در بیراهه ها مدهوش بودی
که من بوسه زدم بر خاک پایت
خوشحال می شم به من هم سر بزنی ...منتظرتم
سلام.خوبی..تاسوعا و عاشورا حسینی رو تسلیت میگم..همیشه موفق باشی رئیس
< السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین >
خیلی لطف داری دوست عزیز
ممنونم از قبول لینک
من هم بهترین آرزوها را برایت دارم
اجرتان با سالار شهیدان
به امید دیدار مجدد
بای ...
ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری امیدوارم که هر روز بهتر شود.
موفق و سرزنده و سلامت و مهمتر از همه دلت همیشه رنگ زیبای عشق رو با خودش داشته باشه .
راستی من آپ شدم خوشحال می شم نظرتو بدونم.
یا حق
سلام دوست عزیز وبلاگ زندگی و عشق آپدیت شد منتظر
حضور گرمت هستم موفق باشی فعلآ بایییییییییییییییییییییی
سلام جناب رفوزه ! کوشی پس؟ افتادی تو کوزه ؟! D:....
سلام رفوزه جان
پس لیک من کجاست
منم تسلیت می گم .... خوشحالم که تو گروهتون عضو شدم ولی کار تو این گروه بلد نیستم . میشه کمکم کنی بتونم جواب محبتهای دوستام بدم . /// اگر بگــذاری
کمی برای یافتن یکدیگــر
وقت بگـذاریم... منتظرتم .
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد
اگر نه عقل به مستی فروکشد
لنگر چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد
فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد
گذار بر ظلمات است خضر راهی کو
مباد کتش محرومی آب ما ببرد
دل ضعیفم از آن میکشد به طرف چمن
که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد
طبیب عشق منم باده ده که این معجون
فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد
بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد
نوبت ساقی سرمستان رسید
آن که بود پا تا به سر مست، آن رسید
گرم شد بازار عشق ذو فنون
بوالعجب عشقی، جنون اندر جنون
خیره شد تقوی و زیبایی به هم
پنجه زد درد و شکیبایی به هم
کرد بر وی باز، درهای بلا
تا کشانیدن به دشت کربلا
داد مستان شقاوت را خبر
کاینک آمد آن حریف در بدر
خواند یکسر همرهان خویش را
خواست هم بیگانه و هم خویش را
گفتشان ای مردم دنیا طلب
اهل مصر و کوفه و شام و حلب
مغزتان را شور شهوت غالب است
نفستان، جاه و ریاست طالب است
ای اسیران قضا، در این سفر
غیر تسلیم و رضا، این المفر؟
نیست در این راه غیر از تیر و تیغ
گو میا، هرکس ز جان دارد دریغ
منم آپم خوشحال می شم بازم به دیدنم بیای
سلام.خوبی.
از من دلشده دیوانه ترى نیست که نیست
باید این بار، به حالِ دلِ دیوانه گریست
یاد باد آنهمه پندار که در سر مى رفت
کاین دل فارغ من تا ابد از عشق بریست
عهد کردم نشوم عاشق و مجنون کسى...
لاف مردانه که گوید سخن مرد یکیست
ز زنیّت شده ام مسخره لاف زنان
حرف بیهوده زدم، دامنم از عُذر تُهیست
امشب این قصه عشقم بنویسید به زر
هرکه دانست، بداند حذرى دیگر نیست
..موفق باشی
بیا دیگه رفوزه !
سلام خیلی زیبا نوشته بودی احست ...اپ میکنی اگه با کامنت خبر بدی اینقدر دیر نمیرسم که شرمنده بشم ..من اپم خوشحال میشم بیایی ..فعلا
سلام دوست عزیز متن زیبای نوشتی بیبخشید که کمی دیر کردم شرمنده موفق باشی باز هم میام وبلاگ زندگی و عشق آپدیت شد منتظر حضور گرمت هستم فعلآ خدا نگهدار