سلام و عرض ادب و احترام ...
نمی دونم شما واژه ی خشونت رو چطور تعریف می کنید، و اصلاْ چرا خشونت پدید میاد؟!
می خوام به یکی از این عوامل بپردازم و بدونم که شما هم با من هم نظرید یا نه؟
در فرهنگ واپس مانده ای مثل فرهنگ خودمان، (قصد توهین ندارم ولی کمی که دور و برتون رو نگاه کنید متوجه میشوید، افراط و تفریط در بعضی از رکن های فرهنگی ما بیداد می کنه! که این خوش کلی جای بحث داره...) اگه کودکی حاضر جواب باشه و به بزرگتر از خودش جواب دندان شکن بده، معمولاْ بی ادب ارزیابی میشه و دائم با پدر و مادر و عمو و دایی و خاله و عمه درگیری خواهد داشت. حالا فرض کنید یه آدم گنده، یا اگه بخوایم کتابی بگیم، یه بزرگسال به کودکی بگه: «احمق، نکن» (حالا احمق خوب خوبشه!) و کودک هم جواب بده: «نمی کنم، ولی احمق خودتی». اگر خون به پا نشه، در ذهنیت همگان تردیدی باقی نمی مونه که این کودک چقدر بی نزاکت است و به بزرگ تر از خودش «توهین» می کند. نگفته روشنه که توهین بزرگتر به کوچکتر در این بین نادیده گرفته میشه! از بی عدالتی مخفی شده در این چنین رفتاری، هیچ کس هم نگران تجاوز به ذهنیت کودک نیست که در ذهن او «با ادب» و « با نزاکت» هم یعنی تو سری خور، پخمه و در نهایت پذیرنده ی نابرابری.
شاید با کم و بیش تفاوتی همین فرهنگ در محیط دانشگاه و کاری حاکم باشه. بله تو محیط دانشگاه هم با تفاوتی این مسئله رو می بینم و درک می کنیم، مثلاْ همین فیس و افاده های استادان از فرنگ برگشته!
پس، از همان آغاز، اونچه که تبلیغ و گسترش پیدا می کنه نابرابری و پذیرش اونه. که قبولاندن نابرابری به درجات گوناگون به اعمال خشونت نیازمنده و یکی از چندین پی آمد این فرهنگ ِ بختک گونه!، این که نه فقط خشونت مداری که ترس و واهمه در باطن این مخروط جا میفته و تکرار و تداوم ترس که قربونش برم جزء جدایی ناپذیر چنین فرهنگیه، این لازمه رو بوجود میاره که قهر سازمان یافته و غیر منظم جزء نظام بشود. (منظورم فقط نظام سیاسی حکومت گر نیست) آقا بی تعارف بگیم هر کی تو همچین فرهنگی بار بیاد، به درجات گوناگون شیفته ی خشونت میشه. ممکنه این خشونت در کردارمون یا گفتارمون ظاهر بشه.
به اشاره ای بگذرم که در قرن گذشته مثلاْ حکومت و حکام مردم رو دم توپ می گذاشتند، ولی از آن سو، عکس هایی متعلق به صدسال پیش را دیده ایم که زن و مرد، پیر و جوان و کودک از پشت بام ها و از هر سوراخی که بشه، نظاره گر این وحشی گری می شدند. بهتره خودمون رو بیشتر از این گول نزنیم که لابد مامور بودند و معذور و یا مجبور بودند و معذور! فرهنگ خشن و خشونت سالار پذیرای خشونته، حتی اگه تو کره مریخ باشه. ایران که دیگه جای خود داره!
* احساس نا امنی دائمی به ترس دامن می زند و ترس خشونت می آفریند و خشونت نا امنی می زاید.*
----------------------------
یه قالب دیگه برای پرشین بلاگ طراحی کردم، خوب اسم این قالب رو هم می ذارم « دوقو» به توان دو! (جلد دو) اگه خواستید ببینید می تونید برید اینجا.
تبریک می گم وبلاگتون قشنگه امیدوارم در تمام مراحل از زندگیتون موفق باشین اگه خواستین به وبلاگه منم یه سری بزنید
آره قبول دارم حرفتو ولی نه همه جوره تو فرهنگ ما بحث احترام از همه چی مهم تره ولی کسی که بی دليل بی احترامی کنه بايد جوابشو بگيره حالا چه استاد دانشگاه باشه چه کارگر دم درمون ..راستی قالبی که طراحی کردی هم عاليه ...www.siavash81neghab.persianblog.com
من برآنم که در این دنیا خوب بودن - به خدا - سهل ترین کارسـت .... به روزم با یه سبد محبت ..... ناامنی و خشونت این روزها کلمات آشنایی شدن برامون ... قدیمترها اینطوری نبود
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم/ از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم/ پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم/ همه جا قصه ی درد تو روایت نکنم/ دیگر این قصه ی بی حد و نهایت نکنم/ خویش را شهره ی هر شهر و ولایت نکنم/ خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است/ سوی تو گوشه ی چشمی زِ تو گاهی سهل است///// سلام دوست خوبم ///موفق باشی
سلام رفوزه جان...مرسی که به من سر زدی ...وبلاکت خیلی عالی بود .... منم آپدیت کردم ...بیای خوشحال میشم....موفق باشی
بازم سلام ...من با اجازتون طی یک گذر مختصر که از وبلاگتون داشتم از قالب زیبایی که طراحی کرده بودین استفاده کردم ...واقعا عالی و تک بود خسته نباشی ...خوشحال میشم سر بزنی...تا بعد ..موفق باشی
سلام علی جان . ۱ ) از اینکه با کامنتهات به من امید میدی واقعا ممنونم ... خدا شاهده که میخوام واسه اسلام مفید باشم و اون روز آخر شرمندش نشم . و در این راه همه سعی خودم رو میکنم ( هر چند فکر نکنی درس و بحث رو بیخیال شدم ها ... نه درسم هم خوبه ... سلام میرسونه ! ) ۲ ) و اما خشونت ... حق با توست و خشونت هم فقط یکی از چندصد نمونه از ناهنجاریهای فرهنگی تو کشور ماست که بنظر من بر میگرده به روحیه مردم این مرز و بوم که دستخوش تکونهای عجیب و غریبی تو طول تاریخ شده . این یک حقیقته که مردم ما کمتر روی آسایش روحی و روانی رو دیدن ... و این شدیدا در عمق سنت ها و فرهنگمون تاثیر گذاشته . ولی تصور من اینه که اگه بتونیم امامهامون رو بعنوان انسانهای کامل الگوی خودمون قرار بدیم و کم کم این فرهنگ رو جا بندازیم خیلی از مشکلاتمون حل میشه ... مثلا یکیش همین کظم خشونت .
سلام مهدی جان مرسی از پیامت. وبلاگت خیلی جالبه اصلا بهت نمیاد که رفوزه باشی.
منم خیلی دوست دارم راجع به شعرهای حافظ صحبت کنیم تعبیر شعرهای حافظ و خوندن یکی از جالب ترین کاراست حتما برام پیغام بذار اگه هم دوست داشتی میتونی آف بذاری تا سر آغاز گفتمان بشه.
راستی من هر چی به پرشین بلاگ مطلب میفرستم نمیره تو وبلاگم میدونی چرا؟
حتما به من سر بزن.فعلا
سلام...خوبی...اون موقع که اس ام اس امد خونه بودم....صد تا مثل اون آگاهه بود...بعدش ایشالا سر فرصت لوگورو میزنم!!!!
واقعا این خشونت ها ریشه همین نا امنی هاست چیزی که ما ها اطرافمون به وضوح میبینم و هنوز دستامونو زیر چچونه هامون گذاشتیم و به خودمون میگیم :چیکار باید کرد ؟!
دوست عزیزم به عقیده من خشونت را می توان از سه منظر نگریست :۱)تبعیض ،بله این کلمه شاید عامل به وجود آورنده بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی باشه که یکی از اونا خشونت است و می توان گفت وقتی در یک جامعه و یک فرهنگ فرد یا گروهی نسبت به دیگران از امتیازات اجتماعی و موقعیت ممتازتری برخوردار باشد مسلما سعی می کند با روشهایی همچون خشونت این امتیاز و موقعیت خود را ثبات بخشد.۲)خشونت زاییده جهل فرهنگی است زیرا کسانی که در یک جامعه زندگی می کنند باید آنقدر از نظر فکری و فرهنگی در در جه بالایی قرار داشته باشند که هرگز خشونت و خشونت طلب را در راس هرم قدرت جامعه خویش پذیرا نباشند و مسلما در صورت عدم و جود این فرهنگ در یک جامعه و گسترش جهل فرهنگی در یک جامعه قدرت حاکم خواهد توانست بیش از پیش به خشونت و تهدید دامن زند.
۳)نا امنی هم همانطور که خود به آن اشاره کردی دارای یک رابطه دوره و تسلسل با خشونت است و البته من این ترس را ترس مروجان خشونت و نا امنی را خطر از دست رفتن موقعیت این افراد می دانم که بطور قطع با روشهای ارعاب و تهدید و خشونت سعی میکنند موقعیت متزلزل خویش را حفظ کنند.
اندیشه ات سبز
سلام.خیلی خوب به مورد ظریفی اشاره کردید.شاید این غافل بودن ها و ندانستن ها که از کجا آمده ای و حالا چه شده ای و در آخر به ناکجا می روی؛باعث شده سالها افراد در پی یافتن خود گمشده شان باشند. یا حق
سلام خوبین دیگه ... آقا این قالب هایی که میسازی رو کجا معرفی میکنی؟ ممنون میشمد بگی موفق باشی بای
سلام.وبلگ خوبی داری.موفق باشی
بلاگ زیبایی داری...ممنون که به ما سر زدی
سلام علیرضا ی عزیز ببخشید که اسمت اشتباه گفتم اینکه گفتم رفوزه باهات شوخی کردم فکر نمیکردم ناراحت بشی!فقط برام جالب بود که چرا اسم وبلاگت این گذاشتی .اگه نخواستی هم نگو . مرسی که سرزدی
علی جان من آپدیت کردم . موضوعش هم باحاله . وقت کردی یه سری بزن.
نمی دونم چه جوری لطف شمارو جبران کنم ممنون از اینکه به وبلاگه من سر زدین در مورد نظری که دادین به روی چشم با کمال میل می پذیرم
سلام خوبی متن زیبایی بود به نظر من خشونت بین دو تا دوست یا بین دو تا عاشق از دوستی زیاد پیش میاد هر دو طرف اینقدر با هم صمیمی و دوست هستن که از روی عصبانیت با هم دعوا و بگو مگو نمی کنن بلکه از روی دلسوزی با هم بگو مگو میکنن قالب وبلاگ هم قشنگ بود واقعا که هنرمندی .. کاری نداری ..فعلا بابای دوست تو سهیل
سلام........خیلی عصبی هستم ... وبلاگم گم شده ... لطفا به ای دیت سر بزن اف گزاشتم واست
سلام مرسی سر زدی حالا چرا رفوزه به نظر میرسه از شاگرد اول هم اولتری
سلام عالی بود چرا پیش ما نمیای . من هم دیگه نمیام ها !
سلام خوفی مگه برامون چی خریدی که منتظری تا چهارم بشه راضی به زحمت نبو دیم چه قالب خوشگلی ساختی . موفق باشی